نشخوارذهنی
نشخوارذهنی شامل افکاروهیجانات منفی است که توانایی منحصربه فرد ما برای درون نگری را ازیک موهبت به یک نفرین تبدیل می کند. نشخوارذهنی باعث می شودکه عملکردشغلی تصمیم گیری روابط شادکامی وسلامتی ما درمعرض خطرقرارگیرند.
نجوای درون وصدای حرف زدن بی وقفه مغزهنگام شب صبح ودرطول روز زندگی ارام راازشمامی گیرد.تفکرمنفی فکرکردن بیش ازحد ونگرانی زیاد عواملی هستندکه بیش ازهرچیزدیگری باعث افسردگی واضطراب شدیددرافرادمی شود.
نشخوارفکری زمانی است که نمی توانیدذهن خودرامتوقف کنید.تفکرات ازکنترل خارج شده ومزاحم ازبین نمی روند.وقتی بیش ازحد فکرمی کنید یابه اصلاح نشخوارفکردارید ذهنتان درچرخه های فکری یاالگوهای فکری بدخواهانه گیرمی کند.افرادی که نشخوارذهنی دارندنگران مسئولیت پذیریشان هستند اینکه ایا فردخوبی هستند ایا انتخاب های درستی دارند وایا مفیدند یا مضر.
ایاشماهم دچارنشخوارفکرهستید؟
دراینجا برخی ازعلائم که نشان می دهد دردام ذهن گیرافتاده اید ونیازبه کمک دارید فهرست شده است:
1.بی خوابی
بیخوابی وقتی ایجاد میشود که مردم نتوانند تفکرات خود را متوقف کنند. شاید تمام روز احساس سختی داشته باشید اما وقتی دراز میکشید تا بخوابید یا استراحت کنید، تمام مدت بیدارید. سیل افکار در ذهن درباره مسائلی که هنوز انجام ندادهاید، میخواهید انجام دهید یا شاید ضعف در کاری که کردید، به راه میافتد. ذهنتان درباره هر چیزی که نمیتوانید کنترل کنید یا کارهایی که میتوانستید کنترل کنید و نکردید،. اینجاست که خود را درون زندان ذهن میبینید و نتیجهاش بیخوابی است.
2.زندگی همراه با اضطراب
اگر تا وقتی درباره شرایط آینده یا اتفاقی که هنوز نیفتاده، برنامهریزی و فکر نکنید، آرام نمیشوید، این نشان میدهد که شما در ذهن خود به دام افتادهاید. اکثر افراد نمیتوانند دست از فکر کردن به مواد، الکل یا داروی تجویزشده بردارند و تفکرات خود را به آرامش برسانند. اگر افکار باعث اضطراب در شما میشود و از ناشناختهها میترسید و به نظر نیاز به کنترل دارید، این هم نشانگر زندگی کردن در ترس و افتادن در دام ذهن است.
3.تجزیه و تحلیل بیش از حد همه چیز.
نیاز به کنترل همانند هر آنچه برای علائم قبلی گفته شد، ذهن را در خود فرو میبرد و یکی از مشکلات اصلی ایجاد عادت نشخوار فکر است. نیاز برای کنترل همهچیز، یعنی شما سعی میکنید آینده نامعلوم را برنامهریزی کنید، پس، از شکست میترسید و نسبت به کاری که میکنید تا از اتفاقات بد آینده جلوگیری کنید دچار وسواس فکری میشوید. شما در لحظه زندگی نمیکنید و بنابراین اضطراب زیادی دارید زیرا ذهنتان درگیر همهچیز است. کسی که مسائل را بیش از حد تجزیه و تحلیل میکند، بهراحتی پذیرای تغییر نیست، تغییر بهندرت برنامهریزی شده است بنابراین آن را در مارپیچ رو به پایین ذهن خود میفرستد تا از مقابله با مسئلهای که فعلاً قدرتش را ندارد، اجتناب کند نتیجه این عادت مهارتهای ضعیف تصمیمگیری به دلیل عدم قطعیت درباره کاری است که باید در مرحله بعد انجام دهد.
4.ترس از شکست (یا همان کمالگرایی)
کمالگرایان هم به دنبال کنترل همه چیزند، با این حال پروژهها و محیطشان را کنترل میکنند، مطمئن میشوند که همه چیز را درست انجام دادهاند زیرا از خطا کردن میترسند. کمالگرایان نمیتوانند شکست را بپذیرند و تلاش میکنند از آن اجتناب کنند. نتیجه این نوع رفتار دور شدن از تصمیمگیریهای بزرگ یا پذیرش فرصتهای بزرگ است زیرا ترجیح میدهند در شرایط وجود ریسک شکست هیچ کاری انجام ندهند.
5.پیش بینی وقیاس خویشتن
ترس ازشکست وکمال گرایی ذهن را دچاروسواس کنترلی کرده ودائما مشغول تحلیل تحلیل دوباره پیش بینی وسپس رسیدن به تحلیل دیگراست.درنهایت هیچ چیزبه اندازه کافی خوب نیست واین چرخه دوباره تکرارمی شود.کسی که نمی تواند تغییررابپذیرد یا کاملا به خویشتن باورندارد ازترس حرکت اشتباه یا تصمیم نادرست شروع به پیش بینی وسرزنش خویشتن می کند.همچین پردازش اطلاعات راباتاخیرانجام می دهد.به مقایسه کردن خودبادیگران می پردازدواینکه ایا دیگران عمل او را درست می دانند یا خیر.
6.سردرد
درنتیجه پیش بینی وفکرکردن دوباره ودوباره همه چیز سردرد ایجادمی شود.زیراذهن نمی تواند استراحت کند.سردرد نشان می دهد مابه کمی استراحت نیازداریم.
7.دردماهیچه ای ومفاصل سفت
نشخوارفکرعامل اصلی استرس است.وقنی به فکرکردن بیش ازحدادامه می دهید مغزتان ان رابه روش انجام امورتبدیل کرده ودرنهایت شما رابه دام می اندازد.اینجاست که الگوهای تفکرمنفی وگیج کننده تشویش فکری نگرانی OCD واختلالات روانی دیگرمرتبط بااسترس پدیدارمی شود.وقتی کسی بیش ازحداسترس داشته باشد یازیادی فکرکند تمام بدنش درگیرخواهدشد. وقتی مغزبه بدن وماهیچه ها حمله می کندهیجان وحس وحالتان نیزتاثیرمی پذیردودرنهایت احساس درماندگی کرده وازنظرذهنی خسته ودرمانده می شوید.
8.خستگی
اگرزیادی جسم وذهنتان رادرگیرمسائل مختلف کنیم احساس خستگی می کنیم. خستگی نشان می دهد بدن نیازبه استراحت دارد.اگرهمیشه درحال فعالیت فیزیکی وذهنی باشید فرسودگی روانی رخ می دهد.
9.عدم توانایی برای حضوردرلحظه
ایاهمیشه وقتی دیگران درحال حرف زدن هستند سعی می کنید به حرف هایشان گوش دهید اما ذهن یاافکارخودش مزاحم شما می شود؟این یعنی ذهن شمارا دردنیای عجیب نشخوارفکربه دام انداخته است.
همانطورکه دیدید علائم یا نشانه های فرد نشخوارکننده ذهنی به یکدیگرمرتبطند.برای مثال تحلیل بیش ازحدو مقایسه خودبادیگران ناشی ازترس ازشکست هستند که خودباعث اضطراب به دلیل عدم کنترل برروی اینده نامعلوم می شود.درادامه سردرد و دردعضلانی سپس کمبودخواب بی خوابی وخستگی نمایان می شود.
دوالگوی فکری در نشخوار فکرمخرب وجود دارند.
1.ژرف اندیشی –تکرار گذشته
افکار ژرف اندیش متشکل از فکرکردن بیش از حد درباره ی مسائلی است که نمی توان ان ها را کنترل کرد.یا اتفاقاتی که افتاده وحالا ناراحت ان اتفاق هستید.تفکرمنفی از افکار ژرف اندیش ریشه می گیرد.ازجمله فکرکردن درباره ی حرف منفی یک نفر درمورد شما وسپس باورکردن ان به دلیل کاری که قبل ازاین فکر انجام دادید.برای مثال دوستتان به شماگفته تو زیاد پیشرفت نمی کنی وحالا این موضوع را باورکردید.
2.نگرانی بیش ازحد- پیش بینی منفی درباره اینده
شاید با خود بنشنید وبگویید درسخنرانی فردا عملکرد خوبی نخواهم داشت. یا شاید فکر کنید به اندازه کافی خوب نیستید یه همین خاطر همسرتان سراغ کسی دیگری می رود.به خودتان باور ندارید. پس درباره اتفاقات اینده مطمئن نیستید از اینده نامعلوم خود می ترسید.
دست ازنشخوارذهنی بردارید
بایدصبورباشید زیرا همه یک شبه بر تفکرات خود مسلط نمی شوند. باید مقام باشید زیرا احتمال شکست وجوددارد اما صبر همه چیز رااسان تر می کند هرروزی که ارام کردن ذهن را تمرین کنید یک گام به مزایای رسیدن به ارامش درونی وزندگی باحضورذهن راتمرین کنید.معمولا نشخوارفکریک باره نمایان می شود اما وقتی تبدیل به الگوی دهنی شود تمام زندگی روزمره را مختل کرده ومشکلی بزرگ خواهدشد.
نظری موجود نیست